امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه سن داره

بهانه قشنگ زندگی

تبريك به كودكم

  اين خنده هاي كه طعم عسل مي دهند و قلب آسمان و زمين را آب مي كنند ، اي كاش هميشه در چهره تان باقي بماند.     امير محمد جان اي زيباترين ترانه زندگيم روزت مبارك ...
16 مهر 1390

تبريك به كودكم

اين خنده هاي كه طعم عسل مي دهند و قلب آسمان و زمين را آب مي كنند ، اي كاش هميشه در چهره تان باقي بماند. امير محمد جان اي زيباترين ترانه زندگيم روزت مبارك ...
16 مهر 1390

ماه من

زندگي يعني همين لبخند تو                           عشق يعني يك نفر ، مانند تو مرحبا بر عشق ، تفسيرش تويي                          آفرين بر آسمان ، ماهش توئي         ...
6 مهر 1390

ماه من

زندگي يعني همين لبخند تو عشق يعني يك نفر ،مانند تو مرحبا بر عشق ، تفسيرش تويي آفرين بر آسمان ، ماهش توئي ...
6 مهر 1390

واي بازم وبلاگ نويسي ايم دير شد حالا چيكار كنم

بازم مامان ،  شرمنده امير محمد فرصت نداشت تو وبلاگ پسرش از خاطرات روزمره اون بنويسه اينم يكي ديگه از معايب مامان شاغل داشتن ولي مطمئنم وقتي بزرگتر شد و متوجه اين موضوع بشه مامانشو مي بخشه ........دوستت دارم گلم حالا ديگه امير محمد بيشتر كلمات رو مي گه ولي نمي دونم چرا جديداً يه ميم به آخر كلمات اضافه مي كنه مثل : بابام ، بيام (يعني بيا) ، به بم (به به ) ددم (يعني گردش) قربون اون شيرين زبوني ات     ...
4 مهر 1390

واي بازم وبلاگ نويسي ايم دير شد حالا چيكار كنم

بازم مامان ، شرمنده امير محمد فرصت نداشت تو وبلاگ پسرش از خاطرات روزمره اون بنويسه اينم يكي ديگه از معايب مامان شاغل داشتن ولي مطمئنم وقتي بزرگتر شد و متوجه اينموضوع بشه مامانشو مي بخشه ........دوستت دارم گلم حالا ديگه امير محمد بيشتركلمات رو مي گه ولي نمي دونم چرا جديداً يه ميم به آخر كلمات اضافه مي كنه مثل : بابام ، بيام (يعني بيا) ، به بم (به به ) ددم (يعني گردش)قربون اون شيرين زبوني ات ...
4 مهر 1390

سلام به روي ماهت ....

  ديروز يكشنبه 3 مهرماه براي اولين بار وقتي از محل كار به خانه رسيدم امير محمد در را باز كرد و بلند گفت سلام اونقدر ذوق زده شده بودم كه مرتب ازش مي خواستم بگه سلام و اونم نااميدم نمي كرد و مرتب تكرار مي كرد.           ...
4 مهر 1390

سلام به روي ماهت ....

ديروز يكشنبه 3 مهرماه براي اولين بار وقتي از محل كار به خانه رسيدم امير محمد در را باز كرد و بلند گفت سلام اونقدر ذوق زده شده بودم كه مرتب ازش مي خواستم بگه سلام و اونم نااميدم نمي كرد و مرتب تكرار مي كرد. ...
4 مهر 1390

هم آشیانه

كنار آشيان تو من آشيانه مي كنم فضاي آشيانه را پر از ترانه مي كنم كسي سوال مي كند به خاطر چه زنده اي و من براي زندگي تو را بهانه مي كنم ديروز سالگرد ازدواج مامان مريم و بابا علي بود . خوشحال بوديم كه تو اين جشن قشنگ ، زيباترين هديه خداوندي در كنار ما بود. دعاي ديروز و هر روز ما اين بود كه : خدايا از عشق امروزمان براي فرداهايي كه فراموش مي كنيم عاشق بوده ايم كنار بگذار .... به قدر يك مشت ، به قدر يك لبخند تا فراموش نكنيم عاشق بوده ايم تا عاشق بمانيم و عاشق بميرم.     ...
3 مهر 1390

هم آشیانه

كنار آشيان تو من آشيانه مي كنم فضاي آشيانه را پر از ترانه مي كنم كسي سوال مي كند به خاطر چه زنده اي و من براي زندگي تو را بهانه مي كنم ديروز سالگرد ازدواج مامان مريم و بابا علي بود. خوشحال بوديم كه تو اين جشن قشنگ ،زيباترين هديه خداوندي در كنار ما بود. دعاي ديروز و هر روز ما اين بود كه : خدايا از عشق امروزمان براي فرداهايي كه فراموش مي كنيم عاشق بوده ايم كنار بگذار .... به قدر يك مشت ، به قدر يك لبخند تا فراموش نكنيم عاشق بوده ايم تا عاشق بمانيم و عاشق بميرم. ...
3 مهر 1390